جلال درخشه؛ سیدمهدی موسوینیا
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1397، صفحه 1-28
چکیده
تعیین مؤلفههای حکمرانی شایسته یکی از دغدغههای ذهنی بشر کنونی در حوزههای اجتماعی میباشد که لازم است با رویکردی اندیشهای به این موضوع پرداخته شود. در این مقاله سعی شده است با جمعبندی از نظریههای مربوط به این حوزه و با رجوع به اندیشه اسلامی و سیره حکومتی پیامبر اسلام(ص)، مؤلفههای اساسی حکمرانی شایسته در دوره 10ساله حکومت ...
بیشتر
تعیین مؤلفههای حکمرانی شایسته یکی از دغدغههای ذهنی بشر کنونی در حوزههای اجتماعی میباشد که لازم است با رویکردی اندیشهای به این موضوع پرداخته شود. در این مقاله سعی شده است با جمعبندی از نظریههای مربوط به این حوزه و با رجوع به اندیشه اسلامی و سیره حکومتی پیامبر اسلام(ص)، مؤلفههای اساسی حکمرانی شایسته در دوره 10ساله حکومت ایشان در مدینةالنبی استخراج گردد تا گامی مؤثر در موضوعات میانرشتهای جدید برداشته شود. استخراج سیره طبق اصول مطالعات سیرهپژوهشی و روش تحلیل دادهها بر اساس مطابقت با چارچوب نظری یعنی حکمرانی مطلوب انجام شده است. بر این اساس، ضمن بررسی الگوهای مختلف بازآفرینی دولت، خدمات عمومی جدید و مردمسالار در حوزه حکمرانی شایسته، الگوی دولت مردمسالار که شامل 6مؤلفه اصلی حکمرانی شایسته است، همخوانتر از الگوهای دیگر برای تحلیل سیره ایشان در موضوع مورد نظر تشخیص داده شد. با بهرهای که از آثار موجود در این زمینه برده شد، مؤلفههای حکمرانی شایسته بدین شرح مورد توجه واقع شد: قانونگرایی، فسادستیزی، شفافیت، رفق و مدارا، عدالتمحوری، مشارکتطلبی، اثربخشی و پاسخگویی.
فرهاد زیویار؛ محمدرضا سنگ سفیدی
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1397، صفحه 29-50
چکیده
یک مسلمان (بهطور خاص شیعه) برای زیست عملی خود مبتنی بر دین (فارغ از مباحث معرفتی و اعتقادی)، باید بر اساس «رساله عملیه» رفتار کند. این رسایل تعیینکننده وجوه 5 گانه افعال یک فرد مسلمان (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است. امروزه ساحت زیست انسان فراتر از حوزه فردی بوده و عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی بخش جداناپذیری از زندگی مسلمانان ...
بیشتر
یک مسلمان (بهطور خاص شیعه) برای زیست عملی خود مبتنی بر دین (فارغ از مباحث معرفتی و اعتقادی)، باید بر اساس «رساله عملیه» رفتار کند. این رسایل تعیینکننده وجوه 5 گانه افعال یک فرد مسلمان (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است. امروزه ساحت زیست انسان فراتر از حوزه فردی بوده و عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی بخش جداناپذیری از زندگی مسلمانان شده است؛ در این عرصه نیز یک مسلمان باید بر اساس دین عمل کند. از طرفی رسالههای عملیه موجود عمدتاً به حوزه زندگی فردی پرداختهاند تا عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی. سؤالی که اینجا مطرح میشود آن است که آیا در عرصه زندگی اجتماعی و بهطور خاص عرصه زندگی سیاسی نیز میتوان از رسالههایی صحبت کرد که مانند رسالههای عملیه در حوزه فردی عمل کنند؛ یعنی تعیینکننده وجوه 5 گانه رفتار مسلمانان در عرصه سیاسی باشند. تبیین ماهیت این رسایل مبتنی بر ویژگیهایشان و ضرورت وجود آنها، محورهای اصلی مقاله حاضر است.
علیرضا ملااحمدی؛ هادی وکیلی
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1397، صفحه 51-75
چکیده
یکی از مهمترین مباحثی که امروزه در عرصۀ فلسفۀدین و فلسفۀعلم مطرح است، موضوع «نسبت علم و دین» و «علم دینی» است. حکیم متألّه آیت الله جوادی آملی (مدّظلّه) در خلال مباحث کتاب «منزلت عقل در هندسۀ معرفت دینی» به طرح کلیاتِ دیدگاه خویش در این رابطه پرداخته است که میتوان آنرا چالشبرانگیزترین نظریه دربارۀ علم دینی دانست. ...
بیشتر
یکی از مهمترین مباحثی که امروزه در عرصۀ فلسفۀدین و فلسفۀعلم مطرح است، موضوع «نسبت علم و دین» و «علم دینی» است. حکیم متألّه آیت الله جوادی آملی (مدّظلّه) در خلال مباحث کتاب «منزلت عقل در هندسۀ معرفت دینی» به طرح کلیاتِ دیدگاه خویش در این رابطه پرداخته است که میتوان آنرا چالشبرانگیزترین نظریه دربارۀ علم دینی دانست. لذا اشکالات و پرسشهای متفاوتی دربارۀ آن نظریه مطرح شده است که از جملۀ مهمترینِ آنها، «عدمانسجام» و همچنین «عدمکارآمدی و ثمربخشی بهخصوص در ساحت علوم تجربی» میباشد. لذا در این نوشتار تلاش شده است تا بر محور اندیشههای آن حکیم متألّه، بهترتیب در جستجوی پاسخ این دو پرسش باشیم که «جهت نیل به یک الگو برای اسلامیسازیِ علومتجربی چه باید کرد؟» و سپس «چنین طرحی در صورت بسطیافتن و عملیشدن، چه ثمرات و کارکردهایی بهدنبال خواهد داشت؟» بنابراین مبتنی بر دیدگاههای ایشان، ابتدا ملزوماتِ دینیسازیِ علوم تجربی ذیل دو عنوان «اصول گزارهای» و «اصول روششناختی» تبیین گردیده، سپس ثمرات پیادهسازیِ این الگو ذیل پنج عنوان تبیین میگردد. در این بخش روشن میشود که در صورت تبدیلشدنِ این تئوری به یک الگوی عملیاتی، علم تجربی ثمراتِ چشمگیری خواهد داشت که «افزایش کارآمدیِ علوم تجربی و جهش تکنولوژی» یکی از آنها خواهدبود.
عبدالرزاق حسامیفر
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1397، صفحه 77-97
چکیده
دیدگاه اخلاقی آقای مطهری حاصل تفسیر خاصی است که ایشان از متون دینی مرتبط با اخلاق دارد و نظریه بزرگواری روح را میتوان مفهوم محوری این دیدگاه دانست. بر اساس این تفسیر توصیههای اخلاقی در آیات و احادیث نه با محوریت وعده بهشت یا وعید دوزخ، بلکه بیش از هرچیز حول محور کرامت و عزت نفس شکل گرفته است. ایشان میان بزرگی و بزرگواری روح تمایز ...
بیشتر
دیدگاه اخلاقی آقای مطهری حاصل تفسیر خاصی است که ایشان از متون دینی مرتبط با اخلاق دارد و نظریه بزرگواری روح را میتوان مفهوم محوری این دیدگاه دانست. بر اساس این تفسیر توصیههای اخلاقی در آیات و احادیث نه با محوریت وعده بهشت یا وعید دوزخ، بلکه بیش از هرچیز حول محور کرامت و عزت نفس شکل گرفته است. ایشان میان بزرگی و بزرگواری روح تمایز قائل میشود و دستیابی به هر یک را در گرو داشتن همت بلند، تلاش بسیار و تحمل سختیها میداند. روحهایی که در مسیرهای مختلف از قبیل علمخواهی، ثروتاندوزی و جاهطلبی، همت بلندی دارند و هرگز از کوشش باز نمیایستند، روحهای بزرگاند و روحهایی که این همت بلند را در مسیر فضائل اخلاقی دارند و روح خود را چنان بزرگ میدارند که از ایشان، جز کار نیک صادر نمیشود و بدیها را موجب دنائت و پستی میدانند، روحهای بزرگوارند. از نظر ایشان همه فضائل اخلاقی مطرح در آیات واحادیث را میتوان به بزرگواری روح تحویل کرد و همه رذائل مطرح شده را میتوان به پستی و دنائت روح برگرداند. هدف دراین مقاله تأمل در فهم و تفسیر دینی آقای مطهری از اخلاق و تلاش در جهت ارائه تصویری نظاممند از آن است.
محسن بهرام نژاد
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1397، صفحه 99-120
چکیده
ابن سینا با نگاه نقادانه ای که نسبت به آراء منطقی ارسطو و فارابی داشت در سایۀ نبوغ خود نظام منطقی را بنا گذاشت که بسیار نوگرایانه بود، و به همین جهت نام وی طلایه دار اوج منطق دورۀ اسلامی به ویژه در شرق جهان اسلام شناخته می شود. او خلاقانه منطق ارسطویی را با مفاهیم اسلامی درآمیخت، و ابزار عقل و جدل را به خدمت دین درآورد، و کلام و فلسفۀ ...
بیشتر
ابن سینا با نگاه نقادانه ای که نسبت به آراء منطقی ارسطو و فارابی داشت در سایۀ نبوغ خود نظام منطقی را بنا گذاشت که بسیار نوگرایانه بود، و به همین جهت نام وی طلایه دار اوج منطق دورۀ اسلامی به ویژه در شرق جهان اسلام شناخته می شود. او خلاقانه منطق ارسطویی را با مفاهیم اسلامی درآمیخت، و ابزار عقل و جدل را به خدمت دین درآورد، و کلام و فلسفۀ اسلامی را در برابر بدبینی و بی دینی استحکام بخشید، و به سرعت در مراکز علمی ایران، اساس آموزش، پژوهش و اندیشه قرار گرفت و با نشیب و فراز تا دوران جدید استمرار یافت. در چشم انداز تاریخی یکی از مقاطعی که از این منظر پراهمیت است و با میراث علمی نسبتاً چشم نوازی در قالب شرح، تفسیر، تحشیه و تعلیق همراه بوده دوران صفوی است. بی گمان این مهم با تحولات فکری و مذهبی در همان دوره پیوستگی های تنگاتنگی داشته، و در نگاهی فراتر موجبات استحکام فلسفه و کلام و اصول فقه شیعۀ امامی را فراهم آورد. جستار حاضر با نگاهی تاریخ پژوهانه و با پرهیز از مباحث ساختاری و محتوایی در آثار منطقیون به بررسی این نوع فعالیت ها در آن دوره می پردازد.
امیر اعتمادی بزرگ؛ محمدرضا آرام؛ جعفر حسنخانی
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1397، صفحه 121-150
چکیده
واژه «پیشرفت علم» اولین بار در قرن 19 توسط ویلیام وول (William Whewell) مطرح شده است. سؤال اصلی این مقاله این است که دیدگاه پوزیتیویستی، دیدگاه «تقرب به واقعیت» و دیدگاه توماس کوهن دربارۀ «پیشرفت علم» چیست؟ و چه نقدهایی بر این دیدگاهها وارد است؟ و از سوی دیگر اسلام چه نظری دربارۀ پیشرفت علم دارد؟ پوزیتیویستهای منطقی برای ...
بیشتر
واژه «پیشرفت علم» اولین بار در قرن 19 توسط ویلیام وول (William Whewell) مطرح شده است. سؤال اصلی این مقاله این است که دیدگاه پوزیتیویستی، دیدگاه «تقرب به واقعیت» و دیدگاه توماس کوهن دربارۀ «پیشرفت علم» چیست؟ و چه نقدهایی بر این دیدگاهها وارد است؟ و از سوی دیگر اسلام چه نظری دربارۀ پیشرفت علم دارد؟ پوزیتیویستهای منطقی برای علم، خصلتی انباشتی قائل بودند سرانجام پیشرفت علم را به اتحاد علوم و تقلیل آن به فیزیک ختم کردند. پوپر اما منطق استقرایی پوزیتیوستها را برنمیتابد و طبق منطق قیاسی، روش حدس و ابطال را معرفی میکند. بدین صورت که فرضیات علمی مطرح و نقد میشوند؛ رشد و پیشرفت علم هم در مسیر نیل به واقعیت رخ میدهد. کوهن معتقد است که نظریات قبل و بعد از انقلاب علمی، نظریههای کاملاً متفاوتیاند که بهطور بنیادی با نظریه متقدم خود تفاوت دارند. این تفاوت آنچنان زیاد است که نمیتوان دو پارادایم را با یکدیگر قیاس کرد؛ بنابراین تکیهکردن بر پیشرفت بیمورد است. البته کوهن بعدها این رویکرد خود را اصلاح کرد. از منظر معرفتشناسانه، اسلام حقیقتگرا است و تن به نسبیگرایی یا واقعنمایی نمیدهد. در نگاه اسلامی حرکت مبتنی بر شناخت و تکاملی است؛ لذا با رویکردهای پوپری و کوهنی متفاوت است. اسلام از وجود حقیقت عدول نمیکند اما از سوی دیگر منابع معرفت قایل دسترس مانند حواس را نیز برای تحصیل حقیقت کافی نمیداند.