ابراهیم نوئی
چکیده
شماری از مستشرقان و تعدادی از اندیشمندان مسلمان مُصرّانه بر این باورند که میراث حکمی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام و از جمله ایران، وارد نشد و حکیمان و متکلمان مسلمان، التفاتی به نوشته های او نکردند. توجیهاتی مانند نبود نسخه های آثار ابن رشد یا نداشتن شاگردان وفاداری به وی نیز بر این باور ارائه شده است. نوشتار حاضر می کوشد هم گزارشی ...
بیشتر
شماری از مستشرقان و تعدادی از اندیشمندان مسلمان مُصرّانه بر این باورند که میراث حکمی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام و از جمله ایران، وارد نشد و حکیمان و متکلمان مسلمان، التفاتی به نوشته های او نکردند. توجیهاتی مانند نبود نسخه های آثار ابن رشد یا نداشتن شاگردان وفاداری به وی نیز بر این باور ارائه شده است. نوشتار حاضر می کوشد هم گزارشی از جبهه مقابل با این باور ارائه دهد و هم نادرستی پندار بی توجهی اندیشمندان جهان اسلام و به ویژه ایرانیان به میراث ابن رشد را نشان دهد. برای نیل به این منظور به نوشته های متعددی از حکیمان و متکلمان شرق عالم اسلام تمسک می شود که در آنها صریحاً از ابن رشد و یا نوشته های او نام می برند و گاه به نقد می نشینند. همچنین در این نوشتار به بسیاری از مسایلی اشاره می شود که متکلمان و فیلسوفان مسلمان در نوشته های ابن رشد دنبال کردند. سرانجام نیز محتمل ترین وجه برای کم توجهی حکیمان مسلمان به نوشته های ابن رشد ذکر خواهد شد.
ابراهیم نوئی؛ عباس ایزدپناه؛ شریعت آقاجری
چکیده
علم کلام از دانشهایی دینی است که سرگذشت یکنواختی نداشته است. اگر شماری به وجوب فراگیری و اشتغال به آن رأی داده اند، کسانی هم در تحریم پرداختن به آن از هیچ تلاشی دریغ نکردند. اهل حدیث علاوه بر تمسک به دلایل متعدد بر این تحریم، پیامدهایی را برای نادرستی اشتغال به این علم ذکر کرده اند، که درباره هر دانش دیگری هم مطرح شود، باید از پرداختن ...
بیشتر
علم کلام از دانشهایی دینی است که سرگذشت یکنواختی نداشته است. اگر شماری به وجوب فراگیری و اشتغال به آن رأی داده اند، کسانی هم در تحریم پرداختن به آن از هیچ تلاشی دریغ نکردند. اهل حدیث علاوه بر تمسک به دلایل متعدد بر این تحریم، پیامدهایی را برای نادرستی اشتغال به این علم ذکر کرده اند، که درباره هر دانش دیگری هم مطرح شود، باید از پرداختن به آن خودداری کرد. پرسش نوشتار حاضر آن است که اهل حدیث با تمسک به چه پیامدها و لوازم معرفت شناختی و روش شناختی با اشتغال به علم کلام مخالفت کرده اند؟ تا چه مقدار می توان با لازمه بودن امور مزبور همراه شد و تمسک به این قبیل امور چگونه می تواند وجهی برای مخالفت با علم کلام فراهم آورد؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که تلاش مخالفان علم کلام در تمسک به این پیامدها متکلمان را متوجه هشدارهایی می سازد که اگر مسیر پرداختن به این علم را به درستی سپری نکنند، چه تهدیداتی در کمین آنها خواهد بود. البته این پیامدها نه متوجه ذات علم کلامند و نه هیچ اختصاصی به علم کلام دارند. اندیشمندان هر علمی اگر به این قبیل پیامدها التفات نداشته باشند و یا به شیوه درست اشتغال به یک علم ملتزم نباشند در معرض چنین پیامدهایی هستند.