نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
3 استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاهی شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
چکیده
مهدی گلشنی در تلاش برای تبیین «علم دینی» میگوید که علم نه تنها از نظر جهت-گیری و کاربرد، بلکه از نظر چارچوب متافیزیکی حاکم بر نظریهها، به دینی و سکولار تقسیم میشود. وی چنین استدلال میکند که چون علم بیطرف ـ در مرحله داوری ـ غیرواقعگرایانه و دشوار است، پس علم باید غیربیطرف (و در طرف دین) باشد. «مایکل استنمارک» معتقد است که علم دینی به معنای «دارای تعلق دینی» (Religiously Partisan) در مرحله تعیین مسأله و کاربرد کاملا ممکن و حتی اجتنابناپذیر است، اما استدلال گلشنی بر غیرواقعگرایانه بودن علم بیطرف (Impartial) در مرحله داوری نظریه را ناکافی میداند. گلشنی در پاسخ به استنمارک، تأکید میکند که سخن وی اختصاص به نظریههای بنیادین مثل منشأ عالم و منشأ حیات داشته است. وی همچنین میگوید بعضی از این مثالهای نقض ناشی از تفسیر متفاوت دانشمندان مسلمان از اعتقادات دینی است. استنمارک با ذکر مثالهای نقض دیگری شواهد گلشنی دربارهی غیرواقعگرایانه بودن بیطرفی در نظریههای بنیادین را نیز به چالش میکشد. در این مقاله، با روش تحلیلی ـ توصیفی این مباحثه را بررسی میکنیم. سپس استدلال جدیدی علیه نظریه علم دینی گلشنی اقامه میکنیم تا نشان دهیم پیشفرضهای متافیزیکی مورد نظر گلشنی به دلیل «معقولیتشان» دخالت داده میشوند، نه «دینی بودنشان».
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
An analysis of Mehdi Golshani's Theory of Religious Science Based on Golshani – Stanmark Debate
نویسندگان [English]
- Hamid Hasani 1
- Babak Dadashpour 2
- Kamran Ghayoomzadeh 3
1 Assistant Professor of Philosophy, Faculty of Theology, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
2 Masters student of Philosophy, Faculty of Theology, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
3 Assistant Professor of Philosophy, Faculty of Theology, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
چکیده [English]
In trying to explain the "Religious Science", Mehdi Golshani maintains that science is divided into religious and secular not only in terms of the direction and application of science, but also in terms of the metaphysical framework of theories. He argues that because neutral science - in the justification phase- is unrealistic and difficult, science must be non-impartial (and at religion's side). Michael Stanmark believes that "religiously partisan science" is quite possible and even inevitable at the direction and application phases, but rejects the Golshani's argument that impartial science is unrealistic in justification phase of science. Golshani responds that his argument is about fundamental theories such as the origin of the universe and the origin of life. He also contends that counterexamples of his theory are results of Muslim scholars' differing interpretations of religious beliefs. Stanmark challenges Golshani on the evidence of the unrealisticness of impartiality in fundamental theories, citing some counterexamples. In this article, we use descriptive-analytic method to deal with this debate, and then we will make a new argument to show that the metaphysical presuppositions in Golshani's argument are chosen by the scientist primarily because of their "rationality", not because their "religiosity".
کلیدواژهها [English]
- Religious Science
- Impartiality
- Metaphysical Framework
- Golshani
- Stenmark