چکیده دکارت در برهان وجودیِ، تأمل پنجم، میکوشد تا مطابق مشی عقلباورانۀ خویش و بر اساس تصور فطریای که از کمال نامتناهی داریم، وجود عینی خداوند را آشکار سازد. به نظر او، فرض ذاتی که واجد جمیع کمالات است اما موجود نیست، فرضی است محال و متناقض. خداوند، آنچنان که تصور فطری ما از او حکایت میکند، کمال نامتناهی است و چنین ذاتی ...
بیشتر
چکیده دکارت در برهان وجودیِ، تأمل پنجم، میکوشد تا مطابق مشی عقلباورانۀ خویش و بر اساس تصور فطریای که از کمال نامتناهی داریم، وجود عینی خداوند را آشکار سازد. به نظر او، فرض ذاتی که واجد جمیع کمالات است اما موجود نیست، فرضی است محال و متناقض. خداوند، آنچنان که تصور فطری ما از او حکایت میکند، کمال نامتناهی است و چنین ذاتی ضرورتاً اقتضای وجود دارد. به نظر دکارت، هرچند در تمام موجودات تمایز ذاتی بین وجود و ماهیت در کار نیست و از ذات میتوان وجود اخذ کرد، نوع وجودی که به هر ذات متعلق است، میتواند متفاوت باشد؛ به این معنا که از ذوات متناهی فقط وجود امکانی، و از ذات کامل متعال و نامتناهی (خدا) ضرورتاً وجود واجب استنتاج میشود.