فرهاد زیویار؛ ابراهیم مجیدی؛ امیر اعتمادی بزرگ
دوره 6، شماره 11 ، خرداد 1394، ، صفحه 61-78
چکیده
چکیده
مدینۀ فارابی بر انطباق فلسفه و دین استوار است و بخش عملی دین همان است که کلیاتش در فلسفۀ عملی بیان شده است. مدینۀ ابن سینا نیز مدینهای است واقعی که به شریعت پیامبر (ص) تکیه دارد. حال مدینۀ ابن رشد چه ویژگیای دارد؟ بر چه استوار است و در آن شرع چه جایگاهی دارد؟ در واقع، اگر اساس مدینۀ فارابی بر تقارن است و اساس مدینۀ ابن سینا ...
بیشتر
چکیده
مدینۀ فارابی بر انطباق فلسفه و دین استوار است و بخش عملی دین همان است که کلیاتش در فلسفۀ عملی بیان شده است. مدینۀ ابن سینا نیز مدینهای است واقعی که به شریعت پیامبر (ص) تکیه دارد. حال مدینۀ ابن رشد چه ویژگیای دارد؟ بر چه استوار است و در آن شرع چه جایگاهی دارد؟ در واقع، اگر اساس مدینۀ فارابی بر تقارن است و اساس مدینۀ ابن سینا بر شریعت، مدینۀ ابن رشد بر چه اساس و بنیادی شکل گرفته است؟ در این مقاله با توجه به نظام فلسفی ابن رشد سعی شده است تا به جایگاه شریعت در فلسفۀ سیاسی او پرداخته شود. این اندیشمند، با توجه به افق فکری خود یعنی تمدن اسلامی، در شرح جمهوری مدینۀ فاضلة افلاطون را در افق تمدن اسلامی مورد خوانش قرار میدهد و پیامبر (ص) را بنیانگذار آن معرفی میکند. او بین شریعت و قانون انسانی تضادی نمیبیند و ضمن اینکه شریعت را در تحقق فلسفه مؤثر میپندارد، فلسفه را نیز در چنین جامعهای از فهم شرعی برخوردار میداند