این مقاله به بررسی تأثیر مدرنیته بر جایگاه علم و دین در زندگی اجتماعی بشر میپردازد. در چهارچوب تحول پارادایمی که با ظهور تفکر و زندگی مدرن اتفاق افتاد، عقل انسان به معتبرترین منبع شناخت و امنیت و رفاه انسان به مهمترین آرمان شناخت تبدیل شد. در معرفتشناسی مدرنیته، تجربه و تبیین منطقی ارتباط میان متغیرها در رسیدن به یک شناخت ...
بیشتر
این مقاله به بررسی تأثیر مدرنیته بر جایگاه علم و دین در زندگی اجتماعی بشر میپردازد. در چهارچوب تحول پارادایمی که با ظهور تفکر و زندگی مدرن اتفاق افتاد، عقل انسان به معتبرترین منبع شناخت و امنیت و رفاه انسان به مهمترین آرمان شناخت تبدیل شد. در معرفتشناسی مدرنیته، تجربه و تبیین منطقی ارتباط میان متغیرها در رسیدن به یک شناخت معتبر نقش اساسی دارند. بهعلاوه، علمگرایی مدرنیته، اساساً، در خدمت نیازهای فایدهگرایانه به مفهوم مادی بشر است. سکولاریسم یکی از ویژگیهای بنیادین سیستم معنایی مدرنیته است که براساس آن دین و آموزههای دینی تنها درصورتی به رسمیت شناخته میشوند که با الزامات مدرنیته هماهنگ باشند. همچنین، گزارههای دینی درصورتی علمی بهحساب میآیند که با روشهای علمی مدرن تأیید شوند. الزامات معرفتشناختی مدرنیته در علوم اجتماعی و انسانی نیز آثار شگرفی بهجا گذاشتهاند. برایناساس، علوم انسانی مدرن با رویکردی سکولار قوام یافته است.
در این مقاله سعی شده تا علل و دواعی امام محمد غزالی در مخالفت و ضدیت با فلسفه و فیلسوفان بهاختصار تقریر شود؛ زیرا بیتردید وی یکی از جدیترین و سرسختترین مخالفان فلسفه و فیلسوفان در همۀ ادوار تاریخ بوده است. البته، دراینباره سخن بسیار گفته شده است، اما در این میان بهتر است از زبان خود غزالی و فیلسوفان طراز اول به داوری ...
بیشتر
در این مقاله سعی شده تا علل و دواعی امام محمد غزالی در مخالفت و ضدیت با فلسفه و فیلسوفان بهاختصار تقریر شود؛ زیرا بیتردید وی یکی از جدیترین و سرسختترین مخالفان فلسفه و فیلسوفان در همۀ ادوار تاریخ بوده است. البته، دراینباره سخن بسیار گفته شده است، اما در این میان بهتر است از زبان خود غزالی و فیلسوفان طراز اول به داوری بنشینیم تا حقیقت آفتابیتر شود. اما آنچه دراینباره، بهاجمال، میتوان گفت این است که درواقع، مخالفت غزالی نه با خود فلسفه که با ورود نابجا و ناصواب فیلسوفان در عرصۀ دیانت بوده است. البته، مخالفت وی با فیلسوفان نیز در نظر خویش، نه از سر عناد و رقابت که به انگیزۀ دفاع از دین بوده است؛ زیرا حداقل، پارهای از عقاید فیلسوفان موجب سستی دیانت تودۀ مردم میشود و در تناقض با اعتقادات و اصول دین است.
زندگی مدرن دارای مبانی متافیزیکی مهمی برای خود است که این مبانی ابعاد مختلف حیات دنیوی بشر مدرن را مدیریت میکنند. اهمیت مبانی مذکور در آن است که آنها نحوه نگرش انسان جدید به کل نظام هستی، اعم از خدا، خودش و جهان، را تعیین کرده و لذا با محوریت انسان همه حقایق را فهم و تفسیر میکنند.
نتیجه محوریت انسان و سپس معطوف شدن همه توجه ...
بیشتر
زندگی مدرن دارای مبانی متافیزیکی مهمی برای خود است که این مبانی ابعاد مختلف حیات دنیوی بشر مدرن را مدیریت میکنند. اهمیت مبانی مذکور در آن است که آنها نحوه نگرش انسان جدید به کل نظام هستی، اعم از خدا، خودش و جهان، را تعیین کرده و لذا با محوریت انسان همه حقایق را فهم و تفسیر میکنند.
نتیجه محوریت انسان و سپس معطوف شدن همه توجه به تأمین نیازهای دنیوی باعث افراط او در استفاده از مواهب خدادادی در طبیعت، و غفلت از حقایق غیرمادی و معنوی میشود که این دو امر از بحرانهای اساسی انسان در جهان مدرن است.
در حل بحران زندگی مدرن، به نظر میرسد نقش دین، بالاخص ادیان الهی، بر عوامل و مؤلفههای دیگر مقدم باشد؛ زیرا دین قادر است پاسخ پرسشهایی که انسان مدرن از طریق علم و متافیزیک مدرن نتوانست پاسخ آنها را بیابد به انسان گوشزد کند.
با توجه به نقش مذکور دین و نیز اهمیت علم و نگرش متافیزیکی در حل بحران انسان مدرن، میتوان به اهمیت نقش علم دینی در این زمینه توجه داشت؛ زیرا علم دینی، در اینجا، نظام معرفتی دربارة جهان طبیعت و نیز ماوراء طبیعت است که آموزههای دین در شکل دهی متغیرهای تأثیر گذار آن، دارای نقش و تأثیر مهمی است که به واسطه همین کلیتِ علم، بالاخص کاربردهای آن را، رنگ و جهت دینی داده و از بروز نتایج سکولار و ضد دین جلوگیری میکند.