چکیده نسبت میان علم و دین از مسائلی است که در هر دو حوزه فلسفۀ علم و فلسفۀ دین مطمح نظر پارهای از اندیشمندان این دو حوزه بوده است. کتاب علم، عقل و دین نوشتۀدرک استینزبی تلاشی است برای جمع علم و دین و انعکاس پیامدهای نظریات علمی و نظریات فیلسوفان علم برای دین. وی که خود روحانی مسیحی است معتقد است که علم و دین را نباید دو فرهنگ یا جهانبینی ...
بیشتر
چکیده نسبت میان علم و دین از مسائلی است که در هر دو حوزه فلسفۀ علم و فلسفۀ دین مطمح نظر پارهای از اندیشمندان این دو حوزه بوده است. کتاب علم، عقل و دین نوشتۀدرک استینزبی تلاشی است برای جمع علم و دین و انعکاس پیامدهای نظریات علمی و نظریات فیلسوفان علم برای دین. وی که خود روحانی مسیحی است معتقد است که علم و دین را نباید دو فرهنگ یا جهانبینی مجزا و مستقل از هم تلقی کرد که یکی عقلانی و دیگری غیرعقلانی است. این دو یکی هستند و هر دو میکوشند جهان و جایگاه انسان را در آن بفهمند. وی در این کتاب به بررسی نظریات پارهای از فیلسوفان علم، پوزیتیویستها، پوپر، کوون، فایرابند و یکی از فیلسوفان بزرگ معاصر ویتگنشتاین پرداخته است و البته در این میان با پوپر همدلی بیشتری دارد و حجم بیشتری از کتاب را به تحلیل اندیشههای او اختصاص میدهد. وی در بحث از اندیشههای هر یک از این فیلسوفان تأثیرات اندیشه ایشان را بر فلسفه دین ردیابی و تحلیل میکند. در این مقاله به معرفی این کتاب و ذکر برخی کاستیهای آن خواهیم پرداخت.
چکیده
علم و دین که هر دو سابقهای طولانی در حیات بشر دارند، در تاریخ بلند خود، در کنار یکدیگر بر زندگی او تأثیرگذار بودهاند و تقریباً هیچ ناسازگاریای بینشان وجود نداشته. پیشرفت وسیع علوم که از قرن هفدهم آغاز شد، بهتدریج دانشمندان را به اکتشافاتی رساند که متفاوت و گاه متعارض با آموزههای رسمی دین بود. این امر موجب پیدایش ...
بیشتر
چکیده
علم و دین که هر دو سابقهای طولانی در حیات بشر دارند، در تاریخ بلند خود، در کنار یکدیگر بر زندگی او تأثیرگذار بودهاند و تقریباً هیچ ناسازگاریای بینشان وجود نداشته. پیشرفت وسیع علوم که از قرن هفدهم آغاز شد، بهتدریج دانشمندان را به اکتشافاتی رساند که متفاوت و گاه متعارض با آموزههای رسمی دین بود. این امر موجب پیدایش نزاع میان علم و دین شد، تاآنجا که عالمان دین و دانشمندان به تخطئة آرای یکدیگر پرداختند. این نزاع در قرن هفدهم وضعیت متفاوتی یافت، چرا که در این قرن هم دین و هم علم معنای جدیدی یافته بود. علم، تا پیش از این قرن، هویتی مستقل از فلسفه، اخلاق و الهیات نداشت و دین نیز که تا پیش از عصر روشنگری بر ایمان استوار بود در این عصر به سمت عقل سوق یافت و صدق و کذب گزارههای آن مطمح نظر قرار گرفت. با شکلگیری هویت مستقل علم و دین، نزاع میان آن دو یکی از مباحث مهم قرن نوزدهم شد؛ موضوعی که در این مقاله بررسی خواهد شد.
چکیده واژۀ علم در دورههای گوناگون تاریخی متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر هر دوره تطور معنایی پیدا کرده و در معانی مختلفی بهکار رفته است. بررسی معناشناختی این واژه، در تاریخ قبل و بعد از اسلام، نشاندهندۀ کاربرد آن در معانی متفاوت و حتی متضاد است. بدین معنا که در دورۀ جاهلیت، متناسب با فضای فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه، معنایی ...
بیشتر
چکیده واژۀ علم در دورههای گوناگون تاریخی متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر هر دوره تطور معنایی پیدا کرده و در معانی مختلفی بهکار رفته است. بررسی معناشناختی این واژه، در تاریخ قبل و بعد از اسلام، نشاندهندۀ کاربرد آن در معانی متفاوت و حتی متضاد است. بدین معنا که در دورۀ جاهلیت، متناسب با فضای فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه، معنایی که از علم دریافت میشد با معنای آن در دورۀ اسلامی متفاوت بوده است. از بین متون جاهلی، «معلقات سبع» بنابر درجۀ اهمیت و قدمت تاریخی آن میتواند به معناشناسی این واژه متناسب با فضای فکری جاهلیت کمک کند. در دورۀ اسلامی نیز تطور معنایی علم را میتوان در «آیات قرآن»، به عنوان منبع مهمی که اصول و اندیشههای اسلامی از آن نشئت گرفته، پی گرفت. در این پژوهش، با استفاده از روابط معنایی در دو بُعد «تقابل معنایی» و «هممعنایی» سعی شده واژۀ علم در دورۀ جاهلیت و اسلام معناشناسی شود. در روش تقابل با استفاده از کلمات و واژههایی که در تقابل با علم در بافت متن بهکار رفته معنای علم استخراج شده است و در روش هممعنایی نیز با استفاده از واژههایی که در بافت متن به عنوان واژۀ جایگزین علم بهکار رفته معنای علم بهدست آمده است. در دورۀ جاهلیت، بیشترین معنای علم را میتوان در تجربیات فردی و سطحی از آگاهی نسبت به محیط پیرامون مشاهده کرد، در حالی که در آیات قرآن معنای علم ابعاد معرفتی و شناختی پیدا کرده است.
چکیده علم و دین هر دو گزارههایی در باب طبیعت دارند. دانشمندان علوم طبیعی ادعا میکنند که کشف و شناخت قوانین طبیعت بر عهدۀ علم است، در حالی که عالمان دین از حقانیت بلامنازع گزارههای دینی دربارۀ طبیعت دفاع میکنند. این امر موجب طرح مسئلۀ نزاع علم و دین شده است که هم در میان دانشمندان و هم در میان عالمان دین بازتاب یافته است ...
بیشتر
چکیده علم و دین هر دو گزارههایی در باب طبیعت دارند. دانشمندان علوم طبیعی ادعا میکنند که کشف و شناخت قوانین طبیعت بر عهدۀ علم است، در حالی که عالمان دین از حقانیت بلامنازع گزارههای دینی دربارۀ طبیعت دفاع میکنند. این امر موجب طرح مسئلۀ نزاع علم و دین شده است که هم در میان دانشمندان و هم در میان عالمان دین بازتاب یافته است و هر کس که دغدغهای در این باب داشته است، کوشیده است پاسخی درخور برای آن عرضه کند. استاد شهید مرتضی مطهری به عنوان یک روشنفکر مسلمان در راستای ارائۀ تفسیری از اسلام که هماهنگ با پیشرفتهای بشری باشد، کوشیده است نبودِ تضاد را میان این دو نشان دهد. ایشان گاهی از نیاز انسان به این دو و عدم تعارض میان آنها از این حیث، سخن میگوید و گاهی میکوشد با بحث تفصیلی عدم تعارض را نشان دهد، چنانکه دربارة نظریۀ تبدّل انواع این کار را میکند و گاهی نسبیت قوانین علمی و جاودانگی آموزههای دینی را مبنایی برای دفاع از دین و تأویل علم قرار میدهد. در این مقاله ابتدا تقریری از خاستگاه مسئله و به دنبال آن دیدگاه استاد در این زمینه تحلیل و بررسی خواهد شد.
چکیده
کاوش در چیستی و چگونگی رابطة علم و دین و مدلسازی این رابطه هدف اصلی این مقاله است. دیدگاههایی که درصدد تبیین رابطة علم و دین برآمدهاند (دیدگاههای تمایز، تعارض، تلاقی و تأیید، و دیدگاه مکملیت) هریک فقط به یک جنبه از این ارتباط پرداختهاند و همگی در این نقص سهیماند که عمدتاً بر جنبههای عملی و کاربردی تعامل ...
بیشتر
چکیده
کاوش در چیستی و چگونگی رابطة علم و دین و مدلسازی این رابطه هدف اصلی این مقاله است. دیدگاههایی که درصدد تبیین رابطة علم و دین برآمدهاند (دیدگاههای تمایز، تعارض، تلاقی و تأیید، و دیدگاه مکملیت) هریک فقط به یک جنبه از این ارتباط پرداختهاند و همگی در این نقص سهیماند که عمدتاً بر جنبههای عملی و کاربردی تعامل میان علم و دین تأکید میکنند و مدل نظری مشخصی را، در خصوص رویارویی گزارههای علمی و گزارههای الاهیاتی و نحوة رابطة آنها با یکدیگر، ارائه نمیدهند. در مسیر ارائة چنین مدلی و با نگاهی دقیق به دو مقولة علم و دین و به تبع آن، رابطة میان آنها، میتوان چهار رویکرد متمایز، هرچند مرتبط با هم، را در این خصوص از یکدیگر تمییز داد: رویکردهای هستیشناسانه، معرفتشناسانه، معناشناسانه، و تکوینی. در این مقاله ضمن تبیین رابطة علم و دین در دو حوزة هستیشناسی و معرفتشناسی، دو مدل در خصوص تبیین این رابطه در دو حوزة مذکور ارائه میشود. برای مدلسازی و تبیین رابطة هستیشناختی علم و دین، از نمای مکانیکی مولکول DNA بهره میگیریم و سپس مدل را بر اساس سه مفهوم حقایق دینی، حقایق طبیعی، و نقاط انطباق ارائه میکنیم؛ مدلی که برای تبیین رابطة معرفتشناختی گزارههای علمی و گزارههای الاهیاتی ارائه میشود بر مبنای تفکیک میان هستة سخت نظریات علمی و الاهیات دینی از کمربند محافظ آنها استوار است. پس از ارائة مدلهای مذکور، سعی میکنیم تا انسجام منطقی آنها را نشان دهیم.