سید جابر موسوی راد
چکیده
سرمدیت خداوند به دو صورت زمانمند و بیزمان مطرح شده است. مطابق سرمدیت زمانمند، خداوند درون زمان قرار دارد و درون زمان، همیشه بوده، هست و خواهد بود. اما مطابق سرمدیت بیزمان، خداوند خارج از زمان قرار دارد. بسیاری از فیلسوفان دین معاصر از نظریهی سرمدیت زمانمند دفاع نمودهاند. از جمله ویلیام کریگ و استیون دیویس، تلاش نمودهاند ضمن ...
بیشتر
سرمدیت خداوند به دو صورت زمانمند و بیزمان مطرح شده است. مطابق سرمدیت زمانمند، خداوند درون زمان قرار دارد و درون زمان، همیشه بوده، هست و خواهد بود. اما مطابق سرمدیت بیزمان، خداوند خارج از زمان قرار دارد. بسیاری از فیلسوفان دین معاصر از نظریهی سرمدیت زمانمند دفاع نمودهاند. از جمله ویلیام کریگ و استیون دیویس، تلاش نمودهاند ضمن به چالش کشیدن ادلّهی سرمدیت بیزمان بر مبنای این ادله وجود خدای زمانمند را اثبات نمایند: وجود شخصی خداوند مستلزم زمانمندی است؛ افعال زمانمند الهی نشان میدهد که ذات الهی زمانمند است؛ نسبت دادن زمان به ذات خداوند حاکی از زمامندی ذات الهی است؛ علم خداوند به امور زمانی بدون زمانمندی ذات خداوند ممکن نیست. در این مقاله با محور قراردادن ادلهی ویلیام کریگ و استیون دیویس، به تحلیل و نقد این ادلّه پرداخته خواهد شد و اثبات خواهد گردید که به لحاظ عقلی، نظریهی سرمدیت بیزمان که دیدگاه رایج در کلام و فلسفهی اسلامی است، با هیچ چالشی مواجه نیست.