جلال پیکانی؛ کاویس سوره
چکیده
تبیینهای علمی از تجربهی دینی چالش جدی برای تجربهی دینی است. در این راستا در نیمه-ی دوم قرن بیستم علومشناختی نیز خود را با مسئلهی دین درگیر کردهاست. در بین رویکردهای این دانش رویکرد استعارههای مفهومی لیکاف و جانسون از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ بالاخص ادعای اندیشمندان این حوزه مبنی بر اینکه ذهن اساسا جسمانی است و ...
بیشتر
تبیینهای علمی از تجربهی دینی چالش جدی برای تجربهی دینی است. در این راستا در نیمه-ی دوم قرن بیستم علومشناختی نیز خود را با مسئلهی دین درگیر کردهاست. در بین رویکردهای این دانش رویکرد استعارههای مفهومی لیکاف و جانسون از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ بالاخص ادعای اندیشمندان این حوزه مبنی بر اینکه ذهن اساسا جسمانی است و مفاهیم انتزاعی عمدتا استعاری هستند چالشی بسیار جدی برای تجربهی دینی است. در بررسی نگاه انتقادی رویکرد استعارههای مفهومی متوجه نتایجی خواهیم شد که بهنفع رویکرد تجربهی دینی است؛ بواسطهی تجربهی دینی تعمیم و همگرایی استعاره محوری تنزل پیدا می-کند. از طرفی تجربهی دینی باعث میگردد که باور داشته باشیم که حتی با وجود تجربهی زیسته، امر دینی از مقولهی سطح پایه و یا مقولات عینی نیستند که نیازی به استعاره سازی نداشته باشد. از طرفی با بررسی تجربهی دینی متقاعد میشویم که باور داشته باشیم که انسان به عنوان موجودی که توانایی ادراک امور متافیزیکی را دارد ناگزیر دارای ذات غیر جسمانی است؛ چرا که درک امور متافیزیکی به ابعادی فراتر از بعد جسمانی نیاز دارد. در این پژوهش هدف بررسی نگاه این رویکرد به تجربهی دینی و در مقابل دفاع قائلین به تجربهی دینی است.