چکیده
آیا میتوان با اقامۀ برهان منطقی وجود خدا را اثبات کرد؟ برخی فیلسوفان معتقدند اثبات وجود خدا با اقامۀ برهان منطقی امکانپذیر است؛ در مقابل، برخی دیگر بر این باورند که اثبات وجود خدا با برهان منطقی امتناع دارد؛ اما گروه سومی هستند که هرچند اثبات وجود خدا را ممتنع نمیدانند، تلقی طرفداران الهیات طبیعی سنتی از برهان را رد و ...
بیشتر
چکیده
آیا میتوان با اقامۀ برهان منطقی وجود خدا را اثبات کرد؟ برخی فیلسوفان معتقدند اثبات وجود خدا با اقامۀ برهان منطقی امکانپذیر است؛ در مقابل، برخی دیگر بر این باورند که اثبات وجود خدا با برهان منطقی امتناع دارد؛ اما گروه سومی هستند که هرچند اثبات وجود خدا را ممتنع نمیدانند، تلقی طرفداران الهیات طبیعی سنتی از برهان را رد و شرایط جدیدی را برای برهان پیشنهاد میکنند. اینان بر این باورند که هرچند برخی از استدلالهای مخالفان براهین کلاسیک الهیات طبیعی در اثبات وجود خدا قابل نقد است و میتوان به نحوی از اثباتپذیری وجود خدا دفاع عقلانی کرد، تلقی مدافعان الهیات طبیعی سنتی از مفهوم برهان و شرایط آن و یقینی بودن براهین کلاسیک اثبات وجود خدا برای همگان قابل دفاع نیست. با پذیرش پارادایمهای جدید معرفتشناختی و بازسازی مفهوم برهان به عنوان برهان وابسته به شخص، میتوان از برخی براهین اثبات وجود خدا دفاع کرد و تلقی جدیدی از عقلانیت باور به خدا ارائه کرد.
چکیده
علم و دین که هر دو سابقهای طولانی در حیات بشر دارند، در تاریخ بلند خود، در کنار یکدیگر بر زندگی او تأثیرگذار بودهاند و تقریباً هیچ ناسازگاریای بینشان وجود نداشته. پیشرفت وسیع علوم که از قرن هفدهم آغاز شد، بهتدریج دانشمندان را به اکتشافاتی رساند که متفاوت و گاه متعارض با آموزههای رسمی دین بود. این امر موجب پیدایش ...
بیشتر
چکیده
علم و دین که هر دو سابقهای طولانی در حیات بشر دارند، در تاریخ بلند خود، در کنار یکدیگر بر زندگی او تأثیرگذار بودهاند و تقریباً هیچ ناسازگاریای بینشان وجود نداشته. پیشرفت وسیع علوم که از قرن هفدهم آغاز شد، بهتدریج دانشمندان را به اکتشافاتی رساند که متفاوت و گاه متعارض با آموزههای رسمی دین بود. این امر موجب پیدایش نزاع میان علم و دین شد، تاآنجا که عالمان دین و دانشمندان به تخطئة آرای یکدیگر پرداختند. این نزاع در قرن هفدهم وضعیت متفاوتی یافت، چرا که در این قرن هم دین و هم علم معنای جدیدی یافته بود. علم، تا پیش از این قرن، هویتی مستقل از فلسفه، اخلاق و الهیات نداشت و دین نیز که تا پیش از عصر روشنگری بر ایمان استوار بود در این عصر به سمت عقل سوق یافت و صدق و کذب گزارههای آن مطمح نظر قرار گرفت. با شکلگیری هویت مستقل علم و دین، نزاع میان آن دو یکی از مباحث مهم قرن نوزدهم شد؛ موضوعی که در این مقاله بررسی خواهد شد.