مهدی منزّه؛ محسن جاهد؛ سحر کاوندی
دوره 9، شماره 2 ، بهمن 1397، ، صفحه 119-148
چکیده
نوشتار حاضر در صدد است تأثیر عوامل فراطبیعی در معناداری زندگی را بر اساس دیدگاه جان کاتینگهام تبیین نماید. در این راستا ابتدا رویکردهای سهگانهی «طبیعتگرایی، ناطبیعتگرایی، فراطبیعتگرایی» که ناظر به نظریههای معنای زندگی (هدف، ارزش، کارکرد) هستند تبیین شده و سپس به نقد و بررسی دیدگاه کاتینگهام در باب معنای زندگی ...
بیشتر
نوشتار حاضر در صدد است تأثیر عوامل فراطبیعی در معناداری زندگی را بر اساس دیدگاه جان کاتینگهام تبیین نماید. در این راستا ابتدا رویکردهای سهگانهی «طبیعتگرایی، ناطبیعتگرایی، فراطبیعتگرایی» که ناظر به نظریههای معنای زندگی (هدف، ارزش، کارکرد) هستند تبیین شده و سپس به نقد و بررسی دیدگاه کاتینگهام در باب معنای زندگی پرداخته میشود. کاتینگهام خدا و جاودانگی روح را به عنوان دو عامل فراطبیعی در معنابخشی به زندگی لحاظ میکند. وی «هنجارهای تغییرناپذیر اخلاقی» را دربارهی عامل خدامحوری و استناد به مؤلفهی «موفقیّت» را دربارهی جاودانگی روح به عنوان دو دلیل برای مبنای تأیید خویش قرار میدهد. او در دلیلی که برای دیدگاه خدامحوری ارائه میدهد به تبعیت از دیدگاه فراطبیعتگرایی، نقش خدا را در معناداری، نه به صورت تشریعی و در قالب «امر و نهی الهی» محض، بلکه به صورت تکوینی و در قالب «قانون طبیعی» بیان میکند. از این روی میتوان دیدگاههای اختصاصی کاتینگهام در باب معنای زندگی را به قرار زیر معرفی نمود: الف) تفسیر معنا به «هدفِ ارزشمند»، ب) بهرهگیری از نظریهی قانون طبیعی برای معنادار کردن زندگی، ج)پذیرش فراطبیعتباوریِ ترکیبی.
اصغر محمّدی؛ سحر کاوندی؛ حسن فتحزاده
دوره 5، شماره 9 ، خرداد 1393، ، صفحه 67-90
چکیده
ریچارد سوئینبرن در تقریر خود از دلیل غایتشناختی سعی در معقول جلوهدادن باور به خدا با استفاده از این دلیل دارد. البته سوئینبرن معتقد است هیچیک از ادلۀ اثبات وجود خدا نمیتوانند یقینی ریاضیوار برای ما به همراه آورند؛ بلکه مجموع این ادله باور به وجود خدا را از نقیض آن محتملتر میسازند. سوئینبرن با تفکیک نهادن میان دو نوع نظم: ...
بیشتر
ریچارد سوئینبرن در تقریر خود از دلیل غایتشناختی سعی در معقول جلوهدادن باور به خدا با استفاده از این دلیل دارد. البته سوئینبرن معتقد است هیچیک از ادلۀ اثبات وجود خدا نمیتوانند یقینی ریاضیوار برای ما به همراه آورند؛ بلکه مجموع این ادله باور به وجود خدا را از نقیض آن محتملتر میسازند. سوئینبرن با تفکیک نهادن میان دو نوع نظم: نظم زمانی و نظم مکانی، در ارائۀ دلیل خود بر نظم زمانی تأکید میکند. از طرف دیگر برای تبیین پدیدهها میان دو نوع تبیین تفاوت میگذارد: تبیین علمی و تبیین شخصی، و ادعا میکند که تبیین علمی توانایی تبیین اصل قوانین جهان را ندارد و برای تبیین این قوانین باید به تبیین شخصی توسل جست. سوئینبرن تبیین جهان به وسیلة تبیین شخصی را سادهترین تبیینی میداند که خالی از تعقیدها و پیچیدگیها در پاسخ به چرایی پدیدههاست. به عبارت دیگر، به میزان کمتر شدن علل برای تبیین یک پدیده، آن تبیین رو به سادگی میرود. مدعای این مقاله آن است که مفهوم سادگی یا سادهترین تبیین در بیان سوئینبرن خالی از پیچیدگی نیست و ابهاماتی دارد و همچنین فرض وجود امری ماورائی در تبیین پدیدۀ نظم، نه تنها نمیتواند سادهترین تبیین باشد، بلکه آن را گرانبار از پیشفرض میکند.