وحید گرامی؛ محسن جاهد؛ حسن فتح زاده
چکیده
تحلیل و بررسی رابطه علم و دین همواره یکی از مهمترین دغدغههای فلسفی و کلامی بوده است. از جمله کسانی که به طور مفصَّل به این مسئله پرداخته مایکل روس است. مدعای وی آن است که ماهیت علم ذاتاً استعاری است و از آنجا که استعاره محدود است، علم نیز محدود بوده و اساساً برخی مسائل، برای دانشمند مسئله نیست تا در صدد پاسخ به آنها برآید. وی فهرستی ...
بیشتر
تحلیل و بررسی رابطه علم و دین همواره یکی از مهمترین دغدغههای فلسفی و کلامی بوده است. از جمله کسانی که به طور مفصَّل به این مسئله پرداخته مایکل روس است. مدعای وی آن است که ماهیت علم ذاتاً استعاری است و از آنجا که استعاره محدود است، علم نیز محدود بوده و اساساً برخی مسائل، برای دانشمند مسئله نیست تا در صدد پاسخ به آنها برآید. وی فهرستی از اینگونه مسائل به شرح زیر ارائه میدهد: منشأ موجودات، مبانی اخلاق، ماهیت آگاهی و معنای جهان؛ لذا موقعیتی برای دیگر حوزهها از جمله دین فراهم میشود تا به آن سؤالات پاسخ دهند. بنابراین، روس خود را از حامیان دیدگاه استقلال میداند. نقطه ضعف دیدگاه روس آن است که وی ادعا میکند شاید مسائلی که امروزه در قلمرو دیناند، در آینده ذیل علم قرار گیرند، حال آنکه نگارندگان بر این باورند که اولاً، غالب مسائل چهارگانهای که در فهرست فوق وجود دارند، به دلیل ویژگیهایی مانند: مسئلهمحور بودن علم، غیرارزشی بودن و حاکمیت استعاره ماشین در علم، هرگز نمیتوانند ذیل علم قرار گیرند، لذا همواره ذیل دین باقی میمانند. ثانیاً، با توجه به استعاری بودن زبان علم باید در رابطه علم و دین به دیدگاه مکمّل باور داشت، نه دیدگاه استقلال.
مهدی منزّه؛ محسن جاهد؛ سحر کاوندی
دوره 9، شماره 2 ، بهمن 1397، ، صفحه 119-148
چکیده
نوشتار حاضر در صدد است تأثیر عوامل فراطبیعی در معناداری زندگی را بر اساس دیدگاه جان کاتینگهام تبیین نماید. در این راستا ابتدا رویکردهای سهگانهی «طبیعتگرایی، ناطبیعتگرایی، فراطبیعتگرایی» که ناظر به نظریههای معنای زندگی (هدف، ارزش، کارکرد) هستند تبیین شده و سپس به نقد و بررسی دیدگاه کاتینگهام در باب معنای زندگی ...
بیشتر
نوشتار حاضر در صدد است تأثیر عوامل فراطبیعی در معناداری زندگی را بر اساس دیدگاه جان کاتینگهام تبیین نماید. در این راستا ابتدا رویکردهای سهگانهی «طبیعتگرایی، ناطبیعتگرایی، فراطبیعتگرایی» که ناظر به نظریههای معنای زندگی (هدف، ارزش، کارکرد) هستند تبیین شده و سپس به نقد و بررسی دیدگاه کاتینگهام در باب معنای زندگی پرداخته میشود. کاتینگهام خدا و جاودانگی روح را به عنوان دو عامل فراطبیعی در معنابخشی به زندگی لحاظ میکند. وی «هنجارهای تغییرناپذیر اخلاقی» را دربارهی عامل خدامحوری و استناد به مؤلفهی «موفقیّت» را دربارهی جاودانگی روح به عنوان دو دلیل برای مبنای تأیید خویش قرار میدهد. او در دلیلی که برای دیدگاه خدامحوری ارائه میدهد به تبعیت از دیدگاه فراطبیعتگرایی، نقش خدا را در معناداری، نه به صورت تشریعی و در قالب «امر و نهی الهی» محض، بلکه به صورت تکوینی و در قالب «قانون طبیعی» بیان میکند. از این روی میتوان دیدگاههای اختصاصی کاتینگهام در باب معنای زندگی را به قرار زیر معرفی نمود: الف) تفسیر معنا به «هدفِ ارزشمند»، ب) بهرهگیری از نظریهی قانون طبیعی برای معنادار کردن زندگی، ج)پذیرش فراطبیعتباوریِ ترکیبی.
صالح حسنزاده؛ محمود رسولی؛ محسن جاهد؛ وهب جعفریان
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 23-43
چکیده
اندیشهی پیچیدگی تقلیلناپذیر حیات را مایکل بیهی برای نقد نظریهی تکامل داروین با تکیه بر یافتههای بیوشیمی بکار برده است. وی آن را سازگانِ یکپارچهای تعریف میکند که اجزای آن لزوماً در عین متعامل و هدفمندبودن، کارکرد ویژه ای دارند. بیهی با تشریح دستهای از واکنشهای بیوشیمیایی که در طبیعت رخ میدهد، انتخاب طبیعی ...
بیشتر
اندیشهی پیچیدگی تقلیلناپذیر حیات را مایکل بیهی برای نقد نظریهی تکامل داروین با تکیه بر یافتههای بیوشیمی بکار برده است. وی آن را سازگانِ یکپارچهای تعریف میکند که اجزای آن لزوماً در عین متعامل و هدفمندبودن، کارکرد ویژه ای دارند. بیهی با تشریح دستهای از واکنشهای بیوشیمیایی که در طبیعت رخ میدهد، انتخاب طبیعی را نقضپذیر معرفی میکند. وی با استناد بر روششناسی علمی و همچنین پیشفرضهای موجود در فلسفهی علم خود، استدلال پیچیدگی تقلیلناپذیر حیات را معرفی کرده است و به پاسخگویی علمی به نقدهای تجربی و روششناختی تکاملگرایان میپردازد. بیهی حیات را به دو بخش تقلیلپذیر و تقلیلناپذیر تقسیم میکند. وی بنابر نظریهی خود مبنی بر تقلیلناپذیربودن حیات در سطح مولکولی و بنیادی، نظریهی تکامل را که فرایند تدریجی دارد در بخش مولکولی حیات ابطال شده معرفی میکند. روی همرفته، با توجه به گزارشها و پژوهشهای علمی گوناگون انجامگرفته توسط بیهی و پیروان نظریهی وی، استدلال پیچیدگی تقلیلناپذیر در حال حاضر مصداقِ استدلال از طریق بهترین تبیین است که میتواند راهکار علمی مناسبی برای تبیین منشأ حیات ارائه داده، و هدایت و طراحیشدگی آن را نشان دهد.