قربان علمی؛ نازنین جلیلی
چکیده
این مقاله، به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی مفهوم و ویژگیهای مانا و امر قدسی در نظام فکری مارت پرداخته است. او که در درجه نخست، بر انسانشناسی دین تمرکز دارد، بر عاطفه و احساس بهعنوان اصل اساسی روانشناسی تحلیلی ذهن و شخصیت انسان و مولفههای روانشناختی باور دینی نیز تأکید کرده و بهجای آنیمیسم تایلر، پیشاآنیمیسم یا آنیماتیسم ...
بیشتر
این مقاله، به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی مفهوم و ویژگیهای مانا و امر قدسی در نظام فکری مارت پرداخته است. او که در درجه نخست، بر انسانشناسی دین تمرکز دارد، بر عاطفه و احساس بهعنوان اصل اساسی روانشناسی تحلیلی ذهن و شخصیت انسان و مولفههای روانشناختی باور دینی نیز تأکید کرده و بهجای آنیمیسم تایلر، پیشاآنیمیسم یا آنیماتیسم (تجربه مانا) را بهعنوان صورت نخستین و اصیل تجربه دینی، عرضه داشت. مارت از متعلق آگاهی دینی تعبیر به مانا یا امر قدسی میکند. احساس مانا، احساس حضور یک قدرت یا نیروی شگفتانگیز و رازآلود است که گوهر دین ابتدایی را تشکیل میدهد. اساساً دین در پاسخ به احساس هیبت و در ارتباط با آن شکلگرفته است. احساس مانا آمیزهای از احساس هراس، اعجاب و جاذبه است که در انسان ایجاد هیبت میکند. تعریف حداقلی او از دین، شامل فرمول تابو – مانا است که تابو، جنبه منفی و سلبی امر قدسی یا موجود فراطبیعی است، که"نباید بیمحابا به آن نزدیک شد." در جنبه مثبت و ایجابی آن مانا است. چیزهایی که مانا دارند، تابو نیز هستند. مانای مارت، برخلاف کودرینگتون، قدرت نیست، بلکه کاملاً ماورای طبیعی، یعنی مذهبی و هسته اصلی دین است.
قربان علمی؛ یونس تسلیمی پاک
چکیده
در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، انسانشناسان تطورگرا معتقد بودند که باور دینی بشر از صورتهای سادۀ نخستین آغاز شده و پس از طی مراحل مختلف تحول تاریخی، به شکل ادیان مترقی کنونی درآمده است. بر اساس این دیدگاه، انسانهای ابتدایی تصوری از مفهوم خدا نداشتند و شکلگیری این مفهوم در ذهن آدمی، مربوط به آخرین مرحله از مراحل تحول از اندیشۀ دینی ...
بیشتر
در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، انسانشناسان تطورگرا معتقد بودند که باور دینی بشر از صورتهای سادۀ نخستین آغاز شده و پس از طی مراحل مختلف تحول تاریخی، به شکل ادیان مترقی کنونی درآمده است. بر اساس این دیدگاه، انسانهای ابتدایی تصوری از مفهوم خدا نداشتند و شکلگیری این مفهوم در ذهن آدمی، مربوط به آخرین مرحله از مراحل تحول از اندیشۀ دینی بشر تلقی میشد. اندور لانگ، انسانشناس اسکاتلندی، از مهمترین مخالفان استفاده از آموزههای تطورگرایانه در تبیین خاستگاه دین، ضمن نقد این دیدگاه، نظریهای دربارۀ وجود «موجود متعال» در باورهای انسانهای اولیه ارائه داد که بعدها توسط برخی دیگر، بهویژه ویلهلم اشمیت، انسانشناس اتریشی، تکمیل و با عنوان نظریۀ «توحید ابتدایی» مطرح شد. لانگ باور به خدا و باور به جاودانگی روح را دو منشأ عمده و ضروری برای دین میداند و با استناد به شواهدی، معتقد است که حتی در میان عقبماندهترین اقوام جهان هم سایههایی از اندیشۀ پرستش «موجود متعال» مشهود است. این مقاله، ضمن مرور زمینهها و مبانی فکری لانگ، و مهمترین نقدهای او به آراء انسانشناسان تطورگرا (از فرضیات مادیگرایانه و پوزیتیویستی گرفته تا غفلت از ساحت فراروانی در وجود آدمی)، به تبیین مهمترین نظریۀ او در حوزۀ انسانشناسی دین میپردازد.