حسین مسعودنیا؛ حسین توسلی
دوره 2، شماره 3 ، خرداد 1390، ، صفحه 57-73
چکیده
هر نظریهای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیههای اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ریشۀ آن ضربه وارد نشود. ازسوی دیگر، تحول باید بهگونهای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد. این همان چیزی است که در روششناسی لاکاتوش مشاهده ...
بیشتر
هر نظریهای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیههای اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ریشۀ آن ضربه وارد نشود. ازسوی دیگر، تحول باید بهگونهای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد. این همان چیزی است که در روششناسی لاکاتوش مشاهده میشود. ایمر لاکاتوش ازجملة فیلسوفان علم محسوب میشود. او منتقد روششناسی پوپر است. پوپر براساس نگرش ابطالگرایانة خود تلاش میکرد تا نظریات بهگونهای مورد ابطال قرار گیرند. سپس، نظریات ابطالشده حذف و نظریات جدید جانشین آن شوند. به نظر لاکاتوش، ابطالگرایی پوپر سعی دارد راهی ارائه دهد که بتوان ازطریق آن، با آزمونهای قاطع، بین دو نظریۀ رقیب قضاوت کرد. بنابراین، او روششناسی متفاوتی با روششناسی پوپر ارائه میدهد. روششناسی لاکاتوش مبتنیبر راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. این مقاله درصدد ایده و الهامگرفتن از روششناسی لاکاتوش است تا براساس آن بتوانیم سیر تحول نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان، به نظریۀ ولایت مطلقۀ فقیه را، بررسی کنیم. تأکید اصلی در ایده و الهامگرفتن از روششناسی لاکاتوش، راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. بنابراین، این مقاله در صدد تجزیه و تحلیل روششناسی لاکاتوش و انطباقدادن آن با نظریة ولایت فقیهان نیست. تنها به این بسنده میکنیم که پس از ایدهگرفتن از روششناسی لاکاتوش، تحول و تکامل تاریخی نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان به نظریۀ ولایت مطلقۀ فقیه را بررسی کنیم.