محمدصادق زاهدی؛ سیداحمد ثمره هاشمی
دوره 4، شماره 8 ، آذر 1392، ، صفحه 59-76
چکیده
چکیده با پیدایش نهضت علمی و پیشرفت علوم تجربی، چالشهای فراوانی میان علم و دین پدید آمده و دیدگاههای متفاوتی دربارۀ نسبت میان آن دو ارائه شده است. علاوه بر دیدگاه تعارض (conflict) که علم و دین را دو امر ناسازگار میانگارد، دیدگاههای دیگری نیز در تبیین این رابطه ارائه شده است که ازجمله میتوان به دیدگاه تمایز (contrast)، دیدگاه ...
بیشتر
چکیده با پیدایش نهضت علمی و پیشرفت علوم تجربی، چالشهای فراوانی میان علم و دین پدید آمده و دیدگاههای متفاوتی دربارۀ نسبت میان آن دو ارائه شده است. علاوه بر دیدگاه تعارض (conflict) که علم و دین را دو امر ناسازگار میانگارد، دیدگاههای دیگری نیز در تبیین این رابطه ارائه شده است که ازجمله میتوان به دیدگاه تمایز (contrast)، دیدگاه تلاقی (contact) و دیدگاه تأیید (confirmation) اشاره کرد. مرتضی مطهری و مهدی بازرگان، به عنوان دو اندیشمند مسلمان با دو رویکرد متفاوت، در نشاندادن عدم تعارض میان علم و دین اهتمام داشتهاند. مطهری با تحلیل پیشفرضهای فلسفی، در پی حل تعارضات ادعاشده میان علم و دین است. او دین را مؤید علم دانسته و انسان را نیازمند هر دو میداند. بازرگان با استفاده از یافتههای علوم تجربی، سعی در توجیه علمی آموزههای دینی داشته و میکوشد آنها را مطابق دستاوردهای علمی نشان دهد. به باور او، علم و دین دارای دستاوردهای مشابهاند. آرای بازرگان دربارۀ رابطۀ علم و دین در اواخر عمرش تغییر کرده و به دیدگاه تمایز گرایش پیداکرده است.