کاظم سام دلیری
چکیده
مقاله بر موضع تاثیر علم بر عرفی شدن تمرکز دارد و تلاش دارد با بررسی چرایی تاثیر علم بر عرفی شدن چگونگی این تاثیر را نیز نشان دهد. در مسیر پاسخ گویی به سوال فوق به شکل مفصل نظرات حامیان تاثیر علم بر عرفی شدن مورد بررسی قرار گرفت و از نگاه آنان این موضوع به بحث گذاشته شد. در انتها و در پاسخ به این سوال که علل و مکانیسم عرفیشدن چه میباشد؟ ...
بیشتر
مقاله بر موضع تاثیر علم بر عرفی شدن تمرکز دارد و تلاش دارد با بررسی چرایی تاثیر علم بر عرفی شدن چگونگی این تاثیر را نیز نشان دهد. در مسیر پاسخ گویی به سوال فوق به شکل مفصل نظرات حامیان تاثیر علم بر عرفی شدن مورد بررسی قرار گرفت و از نگاه آنان این موضوع به بحث گذاشته شد. در انتها و در پاسخ به این سوال که علل و مکانیسم عرفیشدن چه میباشد؟ این نتیجه حاصل شد که علت تأثیر علم بر عرفی شدن تخالف و ناسازگاری «پیش فرضها و اعتقادات اساسی»، «پیامد ها»، «ویژگی ها»، «تبیین ها» و «روحیه» علمی با دین می باشد. در این وضع یعنی وجود ناسازگاری میان موارد بالا با دین علم از طریق کاهش نیاز به دین یا تغییر نگرش ها و اعتقادات افراد موجب عرفیشدن جامعه میگردد. یعنی علم از یک سو نیاز افراد به دین را کاهش می دهد و از سوی دیگر موجب تغییر در نگرش ها و اعتقادات آنان می گردد و از این طریق عرفی شدن را نتیجه می دهد.
امین شاهوردی؛ کاظم سام دلیری
چکیده
در این مقاله، با تأیید تأثیرگذاری و تأثیرپذیری الهیات و فیزیک از یکدیگر، نشان داده میشود که چگونه برآمدن فیزیک کوانتومی در ابتدای قرن بیستم، همگام با تغییر دادنبنیانهای فیزیک کلاسیک، مباحث جدیدی در حوزهی الهیات را پدید آورد. برای این منظور،نخست توضیحی از «مکملیت» که یکی از مهمترین دستآوردهای بور در تبیین پدیدههایکوانتومی ...
بیشتر
در این مقاله، با تأیید تأثیرگذاری و تأثیرپذیری الهیات و فیزیک از یکدیگر، نشان داده میشود که چگونه برآمدن فیزیک کوانتومی در ابتدای قرن بیستم، همگام با تغییر دادنبنیانهای فیزیک کلاسیک، مباحث جدیدی در حوزهی الهیات را پدید آورد. برای این منظور،نخست توضیحی از «مکملیت» که یکی از مهمترین دستآوردهای بور در تبیین پدیدههایکوانتومی است، به دست داده میشود و سپس از چگونگی مدخلیت آن در مباحث الهیاتی سخن به میان میآید. بدین ترتیب، روشن میشود که از یک سو «مکملیت»، در توضیح رابطهی میان علم و الهیات و تفکیک نظرگاههای مختلف آنها بر پژوهشگرانی مانند مککی مؤثر بوده است و از سوی دیگر خود وامدار آموزههای الهیاتی کیرکگارد بوده است. در ادامهی این مقاله، نشان داده میشود که صرفنظر از پذیرش یا نفی کاربرد «مکملیت» در الهیات، آنگونه که در فیزیک به کار میرود، میتوان از مدخلیت چنین آموزهای در غنا بخشیدن به سطوح مختلف تبیینی آموزههای الهیاتی درتوصیف حقایق دینی سخن گفت.