سید محمد قادری؛ محمد صادق زاهدی؛ محمدجواد شمس
چکیده
باتوجه به آنکه الهیات اکهارت را الهیات سلبی دانستهاند که بر ناشناختنی بودن خداوند و تعالی وجودی او از ممکنات تأکید میکند، مسأله خداگونگی انسان از منظر اکهارت امری ناممکن و ناشدنی به نظر میرسد. لذا این سوال مطرح میشود که چگونه اکهارت به خداگونگی انسان معتقد است؟ مبانی و اصول وی در این مسأله چیست؟ خداگونگی انسان از منظر ...
بیشتر
باتوجه به آنکه الهیات اکهارت را الهیات سلبی دانستهاند که بر ناشناختنی بودن خداوند و تعالی وجودی او از ممکنات تأکید میکند، مسأله خداگونگی انسان از منظر اکهارت امری ناممکن و ناشدنی به نظر میرسد. لذا این سوال مطرح میشود که چگونه اکهارت به خداگونگی انسان معتقد است؟ مبانی و اصول وی در این مسأله چیست؟ خداگونگی انسان از منظر اکهارت بر اصول و مبانی انسانشناختی وی استوار است. این پژوهش به تحقیق درباره چهار مولفه انسانشناختی که اکهارت در این مسأله از آنها بهرهبردهاست میپردازد. این چهار مولفه عبارتند از: تولّد الهی در روح، قوۀ عقل، مشابهت و همانندی ذات خدا و ذات نفس و مقام لایقفی انسان. اکهارت براساس این اصول و مبانی، بر این باور است که انسان دارای ظرفیت و توانی است که میتواند به بالاترین مرتبه ممکن ارتقایافته و خداگونه شود. در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و با استناد به آثار اکهارت، میکوشیم تا اصول و مبانی انسانشناختی وی را در امکان خداگونگی انسان روشن سازیم.